پاتوق فا دات آی آر

از "رنج" بودا تا "اضطراب درونی" هایدگر

پاتوق فا | يكشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۵۲ ب.ظ


از

 

از "رنج" بودا تا "اضطراب درونی" هایدگر

 

اگه بخوام باهات رو راست باشم باید بگم که زندگی یک جورایی سخته ...

یعنی به شکل گریز ناپذیری سخته و این ربطی به جایی که هستی و جوری که زندگی می کنی نداره.

من بهش میگم اصل بقای سختی. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه ولی نابود نمیشه. برای همین هم توی یک زندگی خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کی به هیچ کی به خاطر عقایدش شلیک نمی کنه و همه چی آرومه؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورن که بتونن خودشون رو هر روز صبح از توی رختخواب بکشن بیرون. آدم های پف کرده، آدم های بد حال؛ آدم های روی لبه.

خیلی ‌ها معتقدن که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گلوتن، ما‌ ها رو اینجوری کرده و قدیم ها مردم خوشبخت تر بودن. تو بشنو و باور نکن.

حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا یا همون بودا گفت که زندگی رنجه. رنج، یا به زبون بودا «دوکا». هایدگر بهش میگه "اضطراب وجودی".

این ها رو نگفتم که نا امیدت کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم توی دنیا کم نیست. می تونی ازشون توی راه کمک بگیری و هر وقت داشتی توی چاه غم فرو می رفتی مثل "رسن" بهشون چنگ بندازی و بیای بیرون. یکی از این طناب ها؛ موسیقیه.

اگه تونستی سازی بزن؛ اگه نتونستی بهش گوش کن. وقت هایی که شادی موسیقی گوش کن و وقت هایی که غمگین بودی بیشتر و اونجا که از هرحرکتی عاجز موندی؛ برقص. رقصیدن بهترین و مفید‌ترین کاریه که میتونی برای روحت بکنی. عموما موقع جشن و شادی میرقصن اما تو مثل زوربای یونانی برای رقصیدن منتظر بهانه نمون. هرجا ریتمی شنیدی که میشد باهاش برقصی، خودت رو تکون تکون بده، حتی اگه ریتم چکیدن قطره های آب از شیروونی باشه. "رقص هم ارتعاش شدن با جریان هستیه".

رقصیدن رو جدی بگیر ولی موقع رقص جدی نباش. بی مهار و بدون ترس از دیده شدن برقص، توی کوچه ی بن بست، توی آسانسور، توی جمعیت. «برقص، برقص، وگرنه گم خواهی شد». شایدم کم بیاری.

راستی اگه صدای خوبی داشتی موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخون، اما اگه نداشتی هم مهم نیست، همیشه توی حموم و زیر دوش میتونی برای خودت بخونی.

چیز دیگه ای که میتونی بخونی کتابه. خوندن بهت کمک میکنه زندگی های دیگه ای رو که هیچ وقت نمی تونستی تجربه کنی رو تجربه کنی. فیلم هم همین کار رو توی یک ابعاد دیگه ای میکنه اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلمه چون قوه تخیلت رو به کار میگیره؛ و روند ذهنی تر و عمیق تریه.

تا میتونی بخون. وسط کتابهات حتما چند صفحه هم در مورد ستاره ها و کهکشان ها بگذار چون کمکت می کنه که ابعاد چیز‌ها رو بهتر درک کنی و یادت نره که توی کل هستی کجا وایسادی. برای همین قدیم ها بیشتر فیلسوف ها ستاره شناس هم بودن. شاید نخوای یا نتونی منجم بشی، ولی همیشه می تونی وقت هایی که غمگینی به آسمون نگاه کنی و ببینی که غم هات در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچیکه.

طناب های دیگه ای هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویه های جدید، سفر کردن، حرکت. ما برای نشستن خلق نشدیم. صندلی یکی از خطرناک ترین اختراعات بشریه. به جای نشستن قدم بزن؛ بدو؛ شنا کن ...

اگر مجبور شدی بشینی؛ برای خودت همنشین هایی پیدا کن و از مصاحبتشون لذت ببر. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسون نیست اما اگه دوست خوبی باشی؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورت جمع خواهند شد. در ضمن، دایره ی دوستات رو به آدم ها محدود نکن. تو میتونی تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشی؛ گل ها، علف ها، ماهی ها، پرنده ها، و بله حتی گربه ها. حیوون ها گاهی حتی از آدم ها هم دوست های بهتری هستن.

توی زندگی چاه غم زیاده ولی طناب هم هست؛ سر رسن رو ول نکن. اما مراقب باش که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی موفقیت، آویزون نشی چون از توی چاه بیرونت نمیاره و بدتر ولت می کنه ته چاه.

بگرد و طناب های خودت رو پیدا کن و اگه نتونستی پیداش کنی؛ "ببافش".

آدم های انگشت شماری طناب بافی رو بلدن.

دانشمندها، کاشف ها، مربی های فوتبال، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستن و طناب هایی رو بافتن که آدم های دیگه هم میتونن سرش رو بگیرن و باهاش از توی چاه بیرون بیان. اگه ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای اینه که طنابی رو گرفتیم که لویی پاستور سال ها پیش بافته، سمفونی شماره پنج طنابیه که بتهوون با تنها به هم پیوند زده، صد سال تنهایی طنابیه که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته.

بیشتر طناب ها رو یک روزی کسی که شاید ته چاه زندونی بوده بافته، مولانا در دفتر پنجم میگه آه کردم؛ چون رسن شد آه من؛ گشت آویزان رسن در چاه من؛ آن رسن بگرفتم و بیرون شدم؛ چاق و زفت و فربه و گلگون شدم. کسی چه می دونه؛

شاید یک روز تو هم طناب خودت رو بافتی ...

 

  • پاتوق فا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی